“سخنان بروس لی” نه تنها الهامبخش است،بلکه تامل برانگیز و اثرگذار است. سخنان او دارای آموزههای مهمی در طول زندگی است. |
سخنان بروس لی ۱ یک اسطوره بود. او یک هنرمند رزمیکار، یک فیلسوف، یک هنرپیشه و فیلمساز بود.
کسی که الهامبخش میلیونها انسان در زندگی بود.
او یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان کل دوران بود و هنوز همچنان یک نماد فرهنگی باقی مانده است.
مجله تایم او را یکی از تاثیرگذارترین انسانها در قرن بیستم معرفی کرد.
“سخنان بروس لی” نه تنها الهامبخش است، بلکه اندیشناک و اثرگذار است.
سخنان او دارای آموزههای مهمی در طول زندگی است.
در ادامه درسهایی گرانبها از موفقیت در زندگی “بروس لی” را میخوانیم :
درس اول : تمرکز کلید موفقیت است.
اگر بدنبال موفقیت هستید، هنگام انجام وظایفتان تمرکز داشته باشید.
محیطی عاری از مزاحمت برای کار کردن فراهم کنید. اگر میدانید که گوشی هوشمند
شما باعث حواسپرتی میشود، پس هنگام کار آن را در اطاق دیگری بگذارید.
نمیتوانیم این واقعیت را انکار کنیم که همهمان به طریقی حواسپرتی و افکار
مغشوش داریم، ولی راههای برای حذف آنها وجود دارد. راههایی برای کمک
به خودتان در جهت داشتن تمرکز و عادت به آن بیابید. جدول زمانبندی برای
خودتان تهیه کنید و زمانهایی برای خلوت کردن و قطع هرگونه تماس با دنیای بیرون
در نظر بگیرید و سپس بر روی مهمترین وظایفی که در دست دارید تمرکز کنید.
درس دوم : از وقتتان حداکثر استفاده را ببرید
به زمانهای گذشته برگردید، وقتتان را چگونه صرف کردید؟
کارهایی که لازم بود را انجام دادید، کارهایی که برای خودتان و دیگران ارزشمند بود
را انجام دادید یا اکثرا در حال وقتگذرانی بودید؟
مطمئناً برای همه واضح است که ما فقط یکبار زندگی میکنیم، اما چند درصد از ماها
واقعاً از وقتمان هوشمندانه استفاده میکنیم؟ به این موضوع خوب فکر کنید،
شما که نمیخواهید باقی عمرتان را به دفع الوقت و کارهای بیهدف و بیمعنی بگذرانید، درسته؟
از همین امروز شروع کنید، بهترین استفاده را از وقتتان ببرید.
طوری زندگی کنید که انگار آخرین روز زندگیتان است. شاید این حرف کلیشهای به نظر برسد،
ولی حقیقت است.
درس سوم : شخصیت به اندازه علم اهمیت دارد
همهمان از قدرت علم آگاه هستیم، همانطور که عاقلی گفت:”علم، قدرت است.” اما ما اغلب
فراموش میکنیم که شخصیت، گاهی اوقات از علم هم مهمتر است.
آیا آدمهای مغرور را دوست دارید یا آدمهای خوشقلب را ترجیح میدهید؟
پاسخ روشن است. وقتیکه بخواهید احترام دیگران را جلب کنید این موضوع اصلاً مهم نیست
که چقدر باهوش و زرنگ و دانا هستید. اینجا فقط شخصیت شماست که به حساب میآید.
درس چهارم : ابتدا هدف تعیین کنید سپس به سمت آن نشانهگیری کنید
یک هدف در واقع نشانهایست که به سمت آن نشانهروی میکنیم. هدف به ما انگیزه میدهد.
با داشتن هدف در واقع مسیر واضح و روشنی برای خودمان ترسیم میکنیم و به آن نشانه
میگیریم و به سمت آن کار و حرکت میکنیم. هدف تعریفکننده مقصد نهایی ماست.
اما نکته اصلی در اینجا این است که اهداف همیشه چیزی نیستند که باید به آن برسیم.
پس مشکلی نیست که نتوانیم در زمان مشخص شده به هدفمان برسیم.
مشکلی نیست اگر گاهی اوقات شکست بخوریم، ولی نباید هیچوقت تسلیم بشویم.
گاهی وقتها فقط باید ایمان داشته باشیم. پس به سمت هدفتان نشانهگیری کنید
در همان جهت کار و تلاش کنید تا وقتیکه به آن برسید.
حتی اگر با کار و کوشش فراوان هم به هدفتان نرسیدید مشکلی نیست،
چون حتماً در این مسیر به چیزهای باارزشی دست یافتید. اگر هیچوقت تلاش نکنید،
آنگاه شانس شما برای رسیدن به همین چیزها هم صفر است.
درس پنجم : اشتباهات خود را شجاعانه بپذیرید
روزی معلمی از شاگردانش پرسید، آیا پذیرش اشتباهات شرمآور است؟
هشت نفر از ده تای آنها گفتند “خیر” دو دانشآموز دیگر کسانی بودند که خانوادهاش فکر
میکردند پذیرش اشتباهات چیز شرمآوری ست.
محیطی که در آن پرورش مییابیم شکلدهنده افکار و رفتار ماست.
شاید کسانی اشتباه را چیز بدی پیش خودشان تصور کنند. آنها فکر میکنند پذیرفتن اشتباه
کار شرمآوری برایشان است. این موضوع نمیتواند حقیقت را معکوس جلوه دهد.
اشتباه کردن در خلال زندگی هیچ اشکالی ندارد. مهمترین بخش قضیه این است که چگونه
به آن روبرو میشویم. آیا آن را میپذیریم و اعتراف میکنیم و در نهایت از آن درس میگیریم؟
یا ترجیح میدهیم در مورد آن صحبتی نکنیم و تظاهر کنیم اتفاقی نیفتاده؟
بدترین اشتباهی که ممکن است بکنید این است که اشتباهتان را نپذیرید.
درس ششم : زیاد فکر نکنید، فقط انجامش بدهید
بیایید با این واقعیت روبرو شویم، قبل از اینکه بخواهیم کار جدیدی شروع کنیم،
و لازم باشد از کنج خلوت خودمان بیرون بیاییم، مدت زمان طولانی مینشینیم و در این باره فکر میکنیم.
و در نهایت، هیچ کاری نکردیم بجز فکر کردن.
این موضوع مخصوصاً در مورد کسانی که در مورد شروع یک کسبوکار جدید فکر میکنند صدق
میکند یا کسانی که ایدههای نامتعارف و دیوانهکننده دارند. آنها تمایل دارند به دقت در مورد
طرحشان و ریسکهای آن فکر کنند و اگرهای زیادی به ذهنشان خطور میکند.
“اگر این ایده خوب عمل نکند چطور میشه؟”
“من نمیخام این کار رو بکنم …” این جمله را به خودتان میگویید و در نهایت تصمیم میگیرید تسلیم شوید.
شما قبل از حتی یک گام به جلو تسلیم میشوید.
فقط انجامش بده! این چیزیست که به آن نیاز دارید – عمل کنید. بله، درست است که قبل از هر
کاری باید به آن فکر کنید. اما هر چه وقت بیشتری برای فکر کردن صرف کنید،
احتمال انجام دادنش کمتر میشود. فکر کنید ولی نه بیش از حد. زیاد درگیر آنالیز پانالیز نشوید!
درس هفتم : یاد بگیرید چگونه خشم خود را کنترل کنید
چند بار در گذشته عصبانی شدید؟ حدس میزنم به دفعات بیشمار؟
و بعدش چی شد؟ آیا چیزی که از آن عصبانی شدید، بهتر شد، یا بدتر شد؟
قبول کنید، عصبانیت سریع تقریباً همیشه اوضاع را بدتر میکند!
همهمان این تجربه را داشتیم. همهمان میدانیم که خشمگین شدن برایمان مضر است.
میخواهیم این رفتار سوء را نداشته باشیم ولی کنترل داشتن بر خشم خود کار آسانی نیست.
در هر صورت ما همه انسان هستیم.
بنابراین برای کنترل بر خشم خود چه کاری میتوانید انجام دهید؟
خوب، کارهای زیادی میتوانید بکنید، اما بهترین توصیه این است که نفس عمیقی بکشید
و به آن فکر کنید.
هنگام عصبانیت به اکسیژن نیاز دارید. بخاطر داشته باشید، همیشه خشمتان را اسیر کنید
قبل از اینکه اسیر خشمتان شوید.
منابع : .ir-success.ir _ addicted2success.com
۱ – Bruce_Lee