زندگینامه بزرگانمعرفی کتاب

قهرمان لذت بردن از سادگی های زندگی باشید

آثار و کتابهای آلبر کامو

معرفی آثار و زندگی نامه آلبر کامو را در جملات گرانبها دنبال نمایید . معرفی آثار آلبر کامو ، معرفی کتاب ها و اثار آلبرکامو , Albert Camus ,  نویسنده، روزنامه‌نگار و فیلسوف مشهور قرن بیستم می‌باشد…
آلبر کامو، نویسنده و فیلسوف خوش چهره ی فرانسوی,الجزایری  بود. از جمله آثار او رمان های بیگانه ، طاعون ، سقوط  و مرگ خوش ، نمایشنامه های کالیگولا ، حکومت نظامی و دادگسترها و کتاب اسطوره ی سیزیف جزو مهم ترین و تأثیرگذارترین آثار این نویسنده ی جریان ساز به حساب می آیند.
کامو، عقیده داشت که انسان ها در دنیایی بی معنی زندگی می کنند اما این عقیده، هیچ وقت برای او به مانعی برای لذت بردن از زندگی تبدیل نشد.
آلبر کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر اینکه با صمیمیت روشن‌بینانه‌اش مسئله‌ی وجدان انسان در عصر حاضر را آشکار ساخته است و ارزش‌آفرینی حائز اهمیتی در ادبیات ایجاد کرده است . جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. او نویسنده، روزنامه‌نگار و فیلسوف مشهور قرن بیستم می‌باشد که عقایدش منجر به وجود آمدن فلسفه‌ی هیچ‌انگاری شده است. او در مقاله انسان طاغی اذعان داشته که تمام عمر خود را صرف مقابله با پوچ‌گرایی کرده است و معتقد به آزادی‌های فردی است.
آلبر کامو در سن ۴۶ سالگی از دنیا رفت. او در ابتدا قرار بود به همراه خانواده اش به سفر برود اما در آخرین لحظات، پیشنهاد ناشرش، میشل گالیمار، را پذیرفت و به سفر نرفت. ماشین آن ها با درختی برخورد کرد و کامو، گالیمار و راننده ی خودرو، جانشان را از دست دادند. در این مطلب از جملات گرانبها سعی شده است که با نگاهی به دو مورد از مهم ترین آثار کامو ، رمان بیگانه و کتاب اسطوره ی سیزیف، بیشتر با فلسفه و جهان بینی این نویسنده ی بزرگ و مبتکر آشنا شویم و علاوه بر آن، اطلاعات جالبی را در مورد زندگی شخصی این نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار مشهور در اختیار شما همراهان قرار میدهیم .

قهرمان لذت بردن از سادگی های زندگی باشید
قهرمان لذت بردن از سادگی های زندگی باشید . آلبر کامو , Albert Camus
نام و آوازه ی آلبر کامو با رمان بیگانه به گوش همگان رسید و همچنان به عقیده ی بسیاری، مهم ترین اثر او به شمار می آید. این رمان که در شهر الجزیره، پایتخت الجزایر و محل زندگی کامو در کودکی، می گذرد، داستانِ قهرمانی کم حرف و منزوی به نام مورسو را روایت می کند. او، مردی است که نمی تواند معانی و مفاهیمی چون عشق، شغل و یا دوستی را درک کند.
روزی مورسو ( قهرمان کتاب بیگانه )، تقریباً به شکلی اتفاقی، مردی عرب را بدون داشتن انگیزه ای مشخص با شلیک گلوله می کشد و به اعدام محکوم می شود؛ پس از این اتفاق، هیچ نشانه ای از پیشمانی و عذاب وجدان در مورسو دیده نمی شود اما نه به خاطر این که او انسان شرور و خبیثی است بلکه به این دلیل که چگونگی رقم خوردن سرنوشت، برایش دیگر هیچ اهمیتی ندارد. رمان بیگانه، وضعیتی روحی را به تصویر می کشد که در جامعه شناسی با نام آنومی  به معنی فقدان هنجارها و قوانین شناخته می شود. آنومی، وضعیتی آکنده از بی تفاوتی، انفعال و احساس بیگانگی است و باعث می شود که فرد کاملاً از اطرافیان خود بریده شود و نتواند به هیچ شکلی با احساسات و ارزش های آن ها همزادپنداری کند.
گرچه برخی از منتقدین اعتقاد دارند که مهم ترین موضوعات و پیرنگ های رمان بیگانه با ورود به بزرگسالی قابل درک و همزادپنداری هستند، مدت ها است که خواندن این رمان در میان نوجوانان فرانسوی و البته سایر نوجوانان در اقصی نقاط دنیا بسیار رواج دارد و به گونه ای به یک رسم تبدیل شده است.
مورسو، قهرمان کتاب بیگانه، نمی تواند هیچ یک از جواب های مرسوم به سؤالات زندگی و چگونگی روند حاکم بر دنیا را بپذیرد. او به هر جا که می نگرد، فقط دورویی و اندوه می بیند و قادر نیست که این موضوع را نادیده بگیرد. او انسانی است که نمی تواند تفاسیر رایج برای توضیح دادن موضوعاتی چون سیستم آموزشی، محل کار، روابط و ساز و کارهای حکومتی را قبول کند. مورسو، بیرون حلقه ی زندگی عادی و بورژوا قرار دارد و شدیداً از اخلاق گرایی دروغین و دغدغه های پست و بی ارزش این زندگی انتقاد می کند.

آلبر کامو در متن پایانی کتاب بیگانه اینطور می نویسد : مورسو، درگیر بازی نمی شود. او از دروغ گفتن امتناع می کند… او چیزی که واقعاً هست را به زبان می آورد و احساساتش را پنهان نمی کند؛ و در پی آن، جامعه بی درنگ احساس خطر می کند.

اولین جمله ی رمان بیگانه، یکی از خارق العاده ترین و به یاد ماندنی ترین شروع ها در میان آثار ادبی قرن بیستم است و مخاطب را به خوبی با حال و هوای داستان آشنا می کند : امروز مادر مرد. شاید هم دیروز، نمی دانم.
پایان بندی کتاب نیز به اندازه ی شروع داستان، تأثیرگذار و جسورانه است. مورسو پس از محکوم شدن به اعدام، تمامی دلداری ها و تسلی های اطرافیانش را پس می زند و قهرمانانه، بی تفاوتی تمام و کمال جهان هستی نسبت به بشر را می پذیرد:
مثل این که خشم بیش از اندازه، مرا از درد تهی و از امید خالی ساخته باشد. در برابر این شبی که پر از نشان ستاره ها بود، من برای اولین بار خود را به دست بی قیدی و بی مهری جذاب دنیا سپردم و از این که درک کردم دنیا این قدر به من شبیه است و بالاخره این قدر برادرانه است، حس کردم که خوشبخت بوده ام و باز هم خواهم بود. برای این که همه چیز کامل باشد، و برای این که خودم را هر چه کمتر حس کنم، برایم فقط این آرزو باقی مانده بود که در روز اعدامم، تماشاچیان بسیاری حضور داشته باشند و مرا با فریادهای پر از کینه ی خود، بدرقه کنند.
علیرغم تفاوت هایی که مورسو با مخاطبین خواهد داشت، حال و هوای رمان بیگانه، ما را به یاد تجاربی از زندگی خودمان خواهد انداخت: زمانی که آن قدر آزادی داریم که بفهمیم در قفس هستیم، اما آن قدر آزاد نیستیم که بتوانیم از آن فرار کنیم؛ زمانی که انگار هیچکس، درکمان نمی کند و همه چیز ناامید کننده به نظر می رسد.
علاوه بر رمان بیگانه، مقاله ای با عنوان «اسطوره ی سیزیف» هم تأثیر بسزایی در شناخته شدن کامو داشت.

معرفی کتاب اسطوره سیزیف اثر آلبر کامو :

«اسطوره ی سیزیف» که در سال انتشار رمان بیگانه به چاپ رسید، مانند این رمان، شروع فوق العاده تأثیرگذاری دارد:
تنها یک مسئله ی فلسفی واقعاً جدی وجود دارد و آن هم خودکشی است؛ تشخیص این که آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه، که در واقع بنیادی ترین سؤال فلسفی است. باقی چیزها، مثلاً این که جهان دارای سه بعد و عقل دارای نه یا دوازده مقوله است، مسائل بعدی و دست دوم را تشکیل می ‌دهند. این ‌ها بازی است. نخست باید پاسخ قبلی را داد.
کامو اعتقاد دارد به محض این که ما به شکلی جدی شروع به فکر کردن کنیم، مانند فلاسفه درخواهیم یافت که زندگی هیچ معنایی ندارد و بنابراین به این فکر خواهیم کرد که آیا می خواهیم با این موضوع کنار بیاییم یا این که دیگر توان تحمل آن را نداریم.
برای این که بهتر معنای این نظریه را درک کنیم، ابتدا باید به بررسی جایگاه کامو در تاریخ متفکرین بپردازیم. کامو را باید در صف طویل متفکرینی چون کی‌یرکگور، نیچه، هایدگر و سارتر قرار داد؛ متفکرینی که با درکی شوکه کننده درباره ی عدم وجود معنایی از پیش مقرر شده برای زندگی دست و پنجه نرم می کنند. این نظریه بیان می کند که ما فقط ماده ای زیستی هستیم که بدون هدفی خاص، بر روی تکه سنگی کوچک در گوشه ای از کهکشان در حال چرخش ایم؛ هیچ نقشه ی راه و مقصود بزرگتری وجود ندارد. این همان درکی است که عامل اصلی بسیاری از بحران های بیان شده توسط متفکرینی است که امروزه با عنوان «متفکرین هستی گرا یا اگزیستانسیالیست» شناخته می شوند.
آلبر کامو اذعان می کند که زندگی انسان در مقیاسی بزرگتر، پوچ و بی معنا است اما برخلاف برخی از فلاسفه، درنهایت در برابر ناامیدی و پوچ گرایی، از خود مقاومت نشان می دهد. او بیان می کند که ما باید با درک این موضوع کنار بیاییم که عمده ی تلاش هایمان در نهایت بی ثمر باقی خواهد ماند، داستان زندگی مان فراموش خواهد شد و نوع بشر به شکل تغییر ناپذیری فاسد و جنگ افروز باقی خواهد ماند، اما با این حال باید به زندگی مان ادامه دهیم و این مشکلات را به گونه ای تحمل کنیم. در نظر کامو، ما انسان ها همانند سیزیف هستیم، اسطوره ای یونانی که خدایان به او فرمان داده بودند که تا ابد تخته سنگی را به بالای کوهی ببرد و پایین آمدنش را تماشا کند.
اما در نهایت، کامو بیان می کند که ما باید در تمام طول عمر خود، برای کنار آمدن با مشکلات زندگی بیشترین تلاشمان را بکنیم. ما باید بنیاد پوچ هستی را بپذیریم و پس از آن، بر احتمال همیشگی ناامید شدن غلبه کنیم. کامو، قاعده و اصل سرشناس خود را این گونه بیان می دارد: انسان باید تصور کند که سیزیف، خوشحال و راضی است.

این جمله، ما را با جذاب ترین و جالب ترین جنبه ی ذهن کامو آشنا می کند؛ اندیشمندی که می خواهد به خود و همه ی انسان ها یادآوری کند که چرا زندگی، ارزش تحمل کردن مشکلات را دارد. در واقع کامو، نویسنده ای است که در فرآیند “تحمل کردن مشکلات زندگی “، آثاری استثنایی و بی نظیر درباره ی روابط انسانی، طبیعت، عشق و دوستی خلق کرده است.

آلبر کامو را می توان بهترین راهنما برای درک دلایل ادامه ی زندگی دانست. بسیاری از فلاسفه، به ظاهر و زندگی خود چندان اهمیت نمی دادند؛ اما در مقابل، کامو بسیار خوشتیپ و خوش قیافه بود، در روابط اجتماعی و شخصی اش با زنان، فوق العاده موفق بود و تحت تأثیر جیمز دین و هامفری بوگارت، سلیقه ی خیلی خوبی در انتخاب لباس داشت. به خاطر همین مسائل، اصلاً جای تعجب نداشت که مجله ی آمریکایی Vogue از کامو درخواست کرد که عکسی اختصاصی برای طرح جلد این مجله از او بگیرد.

زندگی نامه آلبر کامو
قهرمان لذت بردن از سادگی های زندگی باشید , زندگی نامه آلبر کامو
احساس روحیه ی تیمی، برادری و هدف مشترک برای کامو بسیار دلنشین و جذاب بود. در دهه ی ۱۹۵۰، این نویسنده در مصاحبه ای با یکی از مجلات ورزشی گفت: پس از گذشت سال ها و تجربه کردن بسیاری از چیزها، محکم ترین عقایدی که درباره ی اخلاقیات و رسالت آدمی دارم را مدیون ورزش هستم.
علاوه بر فوتبال، آلبر کامو، عشق و علاقه ی خاصی به آفتاب داشت. آفتاب در بسیاری از نوشته های او، نقشی تأثیرگذار دارد و نماد بسیار مهمی تلقی می شود. کامو در برخی از صحبت های خود، آن چنان توصیفات شاعرانه ای از نور و گرمای آفتاب ارائه می کند که به وضوح، بیان گر دلباختگی و ذوق او نسبت به موضوعی به ظاهر ساده، یعنی لذت بردن از آفتاب است.
کامو به شدت از کسانی که این گونه لذت های ساده را بی اهمیت و بیهوده تلقی می کردند و دنبال چیزی والاتر، بهتر و کمیاب تر بودند، انتقاد می کرد و می گفت:اگر یک گناه در زندگی وجود داشته باشد، آن گناه، امید به داشتن یک زندگی دیگر و فرار از زندگی فعلی خواهد بود و نه ناامیدی از زندگی.

کامو همچنین، در نامه ای بیان می کند: آدم ها به اندازه ی اشتیاق و میلی که نسبت به زندگی و خوشحالی دارند، من را به خود جذب می کنند.

کامو در طول زندگی خود، موفقیت های بسیار زیادی کسب کرد اما جامعه ی روشن فکران پاریس، همیشه با شک و تردید به او می نگریست. کامو هیچ وقت به عنوان روشنفکری پاریسی شناخته نشد. او، فقط مردی از طبقه ی کارگر بود که در الجزایر به دنیا آمده بود و اصل و نسبی اروپایی داشت؛ پدرش در زمان نوزادی آلبر بر اثر جراحات جنگ از دنیا رفته بود و مادرش هم، نظافتچی بود. اتفاقی نیست که فیلسوف مورد علاقه ی آلبر کامو، میشل دو مونتنی بود؛ مردی فرانسوی که درست مثل کامو، بسیار واقع بین و عملگرا بود و علاوه بر خلق آثاری ماندگار، شخصیت بسیار دوست داشتنی و جالبی نیز داشت.
در پایان جمله گرانبهای دیگری از آلبرکامو نیز برایتان داریم ؛ آدم تنها مخلوقی است که نمی‌خواهد همان باشد که هست.
(آلبر کامو , Albert Camus )
 



نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا